اشتباه چاپی !
پاییز بود،
محیط بیمارستان پر بود از برگهایی که توسط بادهای وحشی پاییزی جابجا میشد،
صدای زنی بیمهابا از طبقه پنجم ساختمان ۱۳ به گوش میرسید،
پنجرهها رو بستند که حداکثر در محیط بیمارستان بپیچد، اما انگار بیفایده بود.
صدای تلفن اتاق پزشک زنان کشیک طبق معمول بلند بود، زنگ میزد اما کسی جواب نمیداد…
ناگاه،
- الو، بلی؟ بفرمائید.
- سلام خانم دکتر، مانیل خیلی درد داره، چکار کنیم؟
خانم دکتر با کمال آرامش صفحه بیماران را نگاه میکنه و میگه : - دو واحد دارو بهش بزنید.
(تو ذهنش ۲۰ واحد بود اما احتمالا اشتباه چاپی بود، ۲۰ را خط زد)
” دکتر احسان فتوحی/ پرتقال چرب/ فصل سوم”
دیدگاهتان را بنویسید